من کبوتر حرم هستم توضیح: دوستان خوبم مطلبی را که می خوانید انشایی است با موضوع شخصیت بخشی که من در دوران مدرسه نوشته بودم. با سلام به دوستان عزیزم، حتما شما عزیزان مرا دیده وهم می شناسید من کبوتر حرم امام رضا هستم. ما یعنی من و خانواده ام از عمه و عمو، دایی گرفته تا مادر بزرگم در این جا یعنی حرم امام رضا زندگی می کنیم و وقت خوردن غذا از دانه هایی که زائران برای ما ریخته اندمی خوریم، وبرای گرفتن حاجتشان دعا می کنیم، ما ظهرها درسایه ی گلدسته های حرم می خوابیم و گاهی به تماشای زائران می پردازیم زائرین حرم از راه دور و نزدیک برای زیارت می آیند. با دین و آیین و رنگ پوست مختلف از کشورهای خارجی مانند: عربستان، مالزی و ... و همچنین از استانهای دور و نزدیک ایران به اینجا سفر می کنند دراین جا جشنها وسوگواری های مختلفی برپا می شود. بچه ها نیز دیگر به طرف ما سنگ پرت نمی کنند زیرا ما نظر کرده ی اما رضا هستیم، در موقع اذان در این جا سکوت خاصی برپا می شود و همه برای اقامه ی نماز جماعت به طرف فرش ها می روند و مهم ترین وظایف را در حرم خادمین بر عهده دارند؛ آن ها به حرم نظم خاصی می بخشند آن ها در موقع اذان فرش ها را در حیاط حرم پهن می کنند و بعد از اقامه ی نماز تمام فرش ها را جمع کرده وحیاط را می شویند. من و دوستانم گاهی نیز سری به پنجره فولاد می زنیم که حتما" همه ی شما نام آن جا را شنیده اید در آن جا زائرین بیماران خود را به آن پنجره دخیل می بندند و در آنجا آرام، آرام زیر لب با امام خود سخن می گویند. من و دیگر دوستانم روی آن پنجره می نشینیم و برای همه ی مریضان دعا می کنیم، امام رضا خیلی مهربان است؛ با این که به ایشان امام غریب می گویند ولی این چنین نیست چون هیچ وقت حرم امام رضا خالی نمی شود و مردم علاقه ی خاصی به امام رضا دارند. و در آخر بیایید، شما از راه دور و من از اینجا با همدیگر دعا کنیم، خدایا تمام مریضان راشفا بده، خدایا سایه ی پدر و مادرمان را از سرما کم نکن و خدایا ظهور آقا امام زمان را هرچه نزدیک تر بفرما.
Design By : Pichak |